سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر
 

فواید گوشی همراه تاشو

فواید گوشی همراه تاشو

فواید گوشی همراه تاشو

فواید گوشی همراه تاشو

فواید گوشی همراه تاشو

 


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر

تا حالا شده به این فکر کنی که واسه چی زندگی می کنی؟ واسه چی نفس می کشی؟ برای چی تلاش می کنی؟ از آینده چی می خوای ؟

می تونی مطمئن باشی که فردا این موقع زنده ای؟! بعضی وقتها اتفاقاتی می افته که آدم رو بدجوری تکون می ده اما من به ظاهر آدم فقط چند لحظه یا چند ساعت یا فوقش فقط چند روز تحت تاثیر قرار می گیرم و بعدش هیچی! روز از نو روزی از نو ...

دو روز پیش یکی از سربازهای لشگر 22 بیت المقدس تصادف می کنه و خودش و یه سرگرد به اسم مهدیان با همدیگه پرواز می کنن.بچه هایی که این سرباز رو می شناختن می گن شب قبلش داشته با خواهرش تلفنی صحبت می کرده و ازش می پرسیده که براش رفتن خواستگاری یا نه با فلانی حرف زدن یا نه؟! پس فردا هم می خواسته بره مرخصی .

دنیا اینه به همین راحتی .. مسلما اون نمی دونست که قراره همچین اتفاقی براش بیفته و من ازش بنویسم و تو هم بخونی و توی دلت بگی آخی حیوونکی... .

دو ماه قبل هم یکی از بچه های درجه دار ( فوق دیپلم) که ترددی هم بوده موقعی که داشته از پادگان می رفته بیرون یه سرباز ناحالی با یه سرعت زیاد زیرش می کنه و ...

مسلما اون هم نمی دونسته که من الان ازش چیز می نویسم ، شاید اون شب مهمون داشته ، شایدم مهمون بوده شاید با دوست دخترش یا نامزدش می خواستن برن قدم بزنن و شایدم با پدر و مادرش بشینه سر سفره شام و حال کنه .

حالا باز من و بقیه سربازها به هر آشخوری می رسیم بهش می گیم نبود 4 ماه نبود 5 ماه ، نبود 30 روز . آیا لحظه مرگ هم همین حرف رو می زنیم !؟ آیا وقتی می خوایم بمیریم به دیگران می گیم نبود 3ساعت؟ نبود 1 ماه؟

شبهای قدر نزدیکه اگه پیش خدا آبرویی داری یا اگه مثل من بی آبرویی، تو رو خدا منو فراموش نکن . بعضی وقتها اینقدر احساس تنهایی می کنم که هیچ چیز خوشحالم نمی کنه حتی لبخند عزیزترین فرد زندگیم . حتی میلیاردها پول، حتی بالاترین رتبه علمی ، بالاترین مقام رسمی، هیچ چیز جز یه نشونه از اون که بفهمم تنهام نذاشته .

تا به یقین برسم یکی اون بالا منو می بینه که سعی می کنم خوب باشم . سعی می کنم پاک باشم.

خدایا تو رو به عزتت قسم کاری کن وقت مرگم ته دلم به اطرافیانم بگم نبود 1 ساعت نبود یه روز ...

کاری کن اون لحظات سبکبال باشم و مشتاق رسیدن ...

لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر

به گزارش بخش خبر شبکه فن آوری اطلاعات ایران، از وین بتا، ظاهرآ مایکروسافت قصد شوخی با افرادی را دارد که به هر نحوی طرفدار دسترسی ایران به دانش و فناوری هسته ای هستند. برای روشن شدن موضوع مراحل زیر را انجام دهید.

- ابتدا یک فایل Notepad جدید باز کرده و درآن عبارت "iran win via atoms" را بنویسید. (بدون گذاشتن "")

- اکنون این فایل متنی را ذخیره (save) کرده و آنرا ببندید.

- مجددآ این فایل را باز کنید !!!

در این لحظه برای شما یک ضرب المثل به زبان چینی نشان داده می شود. متاسفانه هنوز با کمک چندین برنامه ترجمه موفق به ترجمه دقیق آن نشده ام. (????????? )

اما آنچه که در این رابطه مسلم می باشد آنکه قطعاً چنین امری در گذشته در ویندوز وجود نداشته است یعنی حداقل تا همین اواخر و بالا گرفتن بحث تمایل ایران به برخورداری از تکنولوژی هسته ای. پس چگونه این موضوع به سیستم عامل ویندوز اضافه شده است؟!

پاسخ این سوال آسان است؛ از طریق بروز رسانی های به اصطلاح امنیتی که مایکروسافت بصورت خودکار برای ویندوز انجام می دهد. بدین ترتیب برنامه نویسان مایکروسافت این تغییرات جانبی را در ویندوز بوجود می آورند. به مایکروسافت پیشنهاد می کنیم بجای این شیطنت بازی ها اندکی به فکر امنیت و توسعه محصولات خود باشد.

نکته: ظاهرا این مشکل درباره اغلب عباراتی که دارای 18 کاراکتر می باشد نیز، وجود دارد و به عنوان یک باگ قدیمی نیز شناخته شده است!

اگه کسی تونست این واژه رو ترجمه کنه به ما هم اطلاع بده...


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر

شب قدر و ویژگی‌ها و مشخصات آن از موارد مشترک در میان شیعه و سنی است، هرچند اختلافاتی درباره مصداق و یا برخی جزئیات آن در میان این دو گروه وجود دارد.

محمدرضا تقی‌دخت رهقی در مقاله‌ای از سه منظر دیدگاه اهل سنت درباره شب قدر را به بررسی نشسته است.

در این مقاله آمده است: موضوع و اهمیت شب قدر، همان‌طور که در ادبیات فکرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آیین‏ها و مناسک ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى‏دارند.

شاید اختلاف‏هاى روایی و موضوعى که در این نوشتار به عمده‏ترین آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهم‏تر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارى‌ای که خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مى‏فرستد. سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن کریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشت‌ها از این آیات، که در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است... .

از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى کردن جایگاه این شب در ماه مبارک رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دسته‏اى از روایات، همچون روایت مشهور «ابوحنیفه» در «شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاکید مى‏کند که شب قدر به طور قطعى و یقینى نمى‏تواند در این دهه باشد و بلکه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذکور، که در ضمن مسئله‏اى فقهى وارد شده، چنین است: «شب قدر، در میان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه کسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یکسال کامل، طلاق واقع نشده است»... .

شاید روایت «عایشه» از احوال رسول مکرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاکیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه که دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا شب‌ها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مى‏داشت و از زنان دوری می‌جست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نیز روایت »ابن عمر« از اعتکاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارک رمضان را که در »صحیح مسلم« آمده است: «پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتکاف بودند» (شرح نووی، ج8 ـ‌ص 66)... .

روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است که در یک طبقه بندى کلى به سه دسته روایات تاکیده کننده بر شب بیست و یکم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مى‏شوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376)... .

در «صحیح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج8 ـ ص 58) و در روایتى از »ابن عمر» منقول است که «فردى نزد پیامبر عرض کرد که در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خواب‌هاى شما که بر بیست و سوم توافق دارند صحیح‌اند و هر کس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درک کند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج10ـ ص) و نیز روایت منقول از «سعید بن جبیر» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) که مؤید همین نظر است... .

از جمله مباحث دیگرى که در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دوره‏اى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دوره‌هاست. از موضوعاتى که تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دوره‏ها و زمان‌هاست؛ اما پاره‏اى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، که گاه به آن‌ها استدلال مى‏شود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند که شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دوره‏اى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تکرار نیست... .

در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلت‏هاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا کرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر که تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امت‌هاست؛ اگر چه روایاتى اندک شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد که شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مى‏داند... .

نقل از بازتاب


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر

سئوال :

ده تا پرنده نشسته بودند روی سیم برق . یه شکارچی میاد یه تیر میزنه به یکیشون. چند تا پرنده روی سیم باقی میمونند؟

جواب :

بستگی به ملیت پرنده ها داره :

آمریکایی :

 پرنده دومی شیش لولش درمیاره یه فحش ناموسی میده و شکارچی رو میکشه و باقی پرنده ها لیوان مشروبشون رو میخورند و سری تکون میدند و میگن : f...ing Bastard

چینی :

سه تا از پرنده ها فرار میکنن و در یک گوشه خودشون تولید انبوه پرنده راه میندازن و شیش تای باقیمانده در یک چشم بهم زدن توسط هنرهای رزمی  شکارچی رو به شیش قسمت مساوی تقسیم میکنند.

انگلیسی :

یکی از پرنده ها خودشو میزنه به زخمی بودن و میندازه رو زمین و خودشو خیلی مظلوم نشون میده و بعد بقیه پرنده ها از فرصت استفاده میکنن میرن به زن شکارچی میگن که شکارچی مذبور دارای سه همسر و تعداد نامتنابهی بچه  ست، در نهایت پس از چند روز شکارچی توسط زنش و در خواب به قتل میرسه

عرب :

پرنده دوم تا هفتم از ترس شلوارشون زرد میشه و پس از چند لحظه سکته  میکنن میمیرن، دو تای باقیمونده سریع میرن پولاشونو ورمیدارن میرن خودشون یه تیر برق میخرن و تا آخر عمر بدون ترس بالاش زندگی میکنن

اسپانیایی :

پرنده دوم گیتار دستش میگیره و حواس شکارچی رو پرت میکنه ، سومی و چارمی میرن گاو همسایه رو صدا میکنن و پنجمی یه پارچه قرمز آویزوون میکنه روی شلوار شکارچی و گاو میزنه یارو رو لت وپار میکنه و در نهایت پنج تای باقیمانده کلاهاشونو میندازن هوا و میگن : هووولی

ایرانی :

ابتدا نیم ساعت میگذره و هیچکس نه متوجه افتادن رفیقشون میشه و نه اصلاً صدای گلوله رو میشنوه چون همشون داشتن راجع به قسمت اخر نرگس بحث میکردند.... بعد دو تاشون میرن زیر جسد پرنده رو میگیرن  سریعاً مراسم سوم و هفتم باشکوهی براش میگیرن و براش مقبره بزرگی میسازن و بعد از یکی دو ماه میگن که بیایید فکری کنیم که دیگه شکارچی ما رو نزنه و بعد از سه سال جلسات پیاپی به این نتیجه میرسن که اصلاً شکارچی مقصر نبوده و تقصیر انگلیسیها بوده که دوستشون تیر خورده زیرا در همان لحظه یک انگلیسی  در  صد کیلومتری اونجا داشته دماغشو تمیز میکرده... بنابراین یک شب شکارچی رو دعوت میکنن خونشون و براش سوپ پرنده درست میکنن و از اینکه دوستشون در مسیر گلوله او بوده ازش معذرت میخوان و قول میدن هر هفته یکی از خودشون رو برای شکار شخصاً خدمت شکارچی برسونن... حتماً میپرسید که شکارچی تو اون نیم ساعت اولیه داشته چیکار میکرده... حدستون کاملاً درسته ... چون حادثه مذکور در ایران رخ میداد تفنگ بعد از اولین شلیک منفجر میشه و طرف در این مدت داشته تلاش میکرده با موبایلش که آنتن نمیداد با اورژانس  تماس بگیره بیان سراغش که بعد از نیم ساعت موفق میشه اما آمبولانس دیر  میکنه و شکارچی فوق الذکر هسته هاشو از دست میده....

این مطلب بامزه رو پسر عوی عزیزم آقا هادی برام فرستاده بود. هادی جان مرسی.


یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر
هفته گذشته اعلام شد که تهران یکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما تهران جذابیت های منحصر بفردی هم دارد که در هیچ جای دنیا نظیر ندارد

تهران تنها شهری است که در آن می توانید وسط خیابانهای آن نماز بخوانید، وسط پارک شام بخورید، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل جدید بروید، در تاکسی نظرات سیاسی تان را بگویید، در کوه برقصید، اما برای ملاقات با نامزدتان باید به یک خانه خلوت بروید

تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه می نشینند، چهار نفر روی موتورسیکلت می نشینند، شش نفر توی ماشین می نشینند، ?? نفر توی مینی بوس می نشینند و ?? نفر سوار اتوبوس می شوند

تهران تنها شهری است در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد می شوند، اتومبیل ها حتما روی خط عابر پیاده توقف می کنند و موتورسیکلت ها حتما از پیاده رو عبور می کنند

تهران تنها شهر دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور می کند

در تهران از همه جای ماشین ها صدا در می آید، جز از ضبط صوت آنها

در تهران هیچ جای زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه آن جاهایی که دیده نمی شود هم نگاه می کنند

همه در خیابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند

تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنه های فیلمهای بزن بزن را در خیابان های شهر می توانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است

مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند اصلاح طلب می شوند و وقتی راه پیمایی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت می شوند راست افراطی می شوند

رانندگی در تهران مثل سیاست ایران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند، اما همه چیز به کندی پیش می رود

ماشین ها در کوچه های تنگ با سرعت ?? کیلومتر حرکت می کنند، در خیابانها با سرعت ?? کیلومتر حرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود

و تهران تنها شهری است در دنیا که در شمال شهرمردم در سال ???? میلادی زندگی می کنند و در جنوب شهر در سال ?? هجری قمری
 
البته کامل کنم مطلب و ...
ایران جز 10 کشور مطاوب جهانه ، پس زیاد غصه نخورید.

یکشنبه 85 مهر 23 , ساعت 2:18 عصر

ماه رمضون امسال هم اومد . یادمه بچه که بودم دوتا سال نو داشتم یکی عید نوروز و یکی هم عید فطر . بااینکه روزه نمی گرفتم و بچه بودم ولی عاشق عید فطر بودم نمی دونم چرا ...

امسال هم ماه مبارک اومد و من به رویه هر سال بدجوری احساس گناه می کنم . ماه رمضون همیشه منو به خودم اورده و میاره و از این جهت برام زجرآوره.

چند روز پیش، تلویزیون جانبازی رو نشون داد( آقای نوباوه خبرنگار TV ایران که اگه یادتون باشه چند سال پیش از نیویورک و واشنگتن گزارش می داد. ) که ازش پرسیده شد چه توقعی از مردم داری؟ جواب داد هیچ چی؟ اینقدر این جمله رو محکم گفت که شدیدا منو تکون داد . باز ماه رمضون اومد و من احساس تنهایی شدیدی می کنم . خدایا دارم کجا میرم ؟ اگه هیچ کی ندونه تو می دونی که تنها دلیل اومدنم به سربازی این بود که یه روزی گذرنامم رو بگیرم و یزنم به چاک ، همیشه گفتم که اینجا جای من نیست اینجا فقط احساسات و استعداد آدم رو می کشن . اینجا عشق آدم رو از آدم می گیرن به جرم اینکه خواستی بیشتر بشناسیش ، خواستی اشتباه پدر و مادرت رو در حق آیندگان و بچه هات تکرار نکنی تو رو از داشتنش محروم می کنن.

پارسال این موقع توی کرج بودم و باورتون نمیشه اگه بگم پارسال همین لحظه احساس می کردم خوشبخت ترین مرد زمینم ، اما الان تنهاترین موجود دنیام ، وقتی این جانبازها رو می بینم با اینکه اصلا مذهبی نیستم دلم یه جوری می شه احساس گناه می کنم پیش خودم می گم اون این طوری شد تا من الان پشت کامپیوترم بشینم و مطلب بنویسم .

اونها اینطوری شدن تا من بتونم توی امنیت زندگی کنم ، درس بخونم و عاشق بشم ، اصلا عشق یعنی چی؟! تازه که دم در اورده بودیم می گفتیم عشق یعنی : ع ( علاقه) ش ( شدید ) ق ( قلبی ) اما تازگیها داره اتفاقات جالبی برام می افته دارم به یه تعریف تازه از عشق می رسم. بگذریم از رمضان بگیم و ...

امیدوارم هممون بتونیم از فضیلتهای این ماه استفاده کنیم و منم یک کمی آدم شم.


<   <<   6      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ